شاید خیلی از بزرگان و وپاره ای از جوانان از این نوشته من ناراحت شوند و مرا به بی غیرتی متهم کنند ولی تا کی باید صبر کنم وبه تملق و چاپلوسی دیگران گوش کنم من نمی توانم که ساکت باشم وگرنه اخراج نمی شدم می گویم چون ایل را دوست دارم ایل را!!!!!!!......
ایل دیگر برای ما مرده بله دوستانم ایل دیگر وجود بیرونی ندارد برای ما که دیگر در ایل نیستیم شما بزرگ ترها حاضر نشدید در ایل بمانید وسایل را بخاطر بعضی از ظاهر بینی ها و راحت طلبی ها و مادیات واسم ورسم پیدا کردن رها کردید چرا؟چه چیز باعث شد تا جای ما هم تصمیم بگیرید ما چرا باید چوب افکار شهری زده شما را بخوریم ؟ بله ایل را کشتید و حالا فکر کردید با چند شعر محلی و چند جلسه بی محتوا حق خود را نسبت به ما وسایل ادا کردید ؟
به خدا قسم می خورم که یک نفر از این افراد که جلسه می گذارد دوم از عشایر بودن خود می زند وسیاه چاک می دهد برای ایل و پسرش عربی باد نیست ودیگر فرزندانش نیز همین طور فقط برای منا فع خود در بعضی جاها از عشایر بودن خود سوع استفاده می کنند بله ایل بیچاره شده بازی چه عده ای سود جو یا عقده توجه و ریاست دارن ویا منم زدن های تو هی و....
برای ایل متأسف ام که نمی توانم برایش کاری کنم دارد زجر می کشد که چرا رهایش نمی کنند چرا دنبال رفاهی که بخاطر اش ایل را رها کردن نمی روند وچرا او را بازیچه قرار می دهند تا مطرح شوند ویا نماینده بخشی شوند
شما ایل را رها کردید و صداقت وجوان مردی و وفا و...رها کرده وخود را اسیر پول و مقام و شهرت و کار پشت میز نشینی کردید واقعا ارزش داشت برای مقداری پول بنده دیگران شوید و پول بردگی بگیرید مگر شهر چه چیز باارزشی داشت که بخاطر اش ایل را رها کردید
می دانم که همه شما پشیمان شده اید وفهمیدید که که چیز با ارزشی را به این ارزانی و راحتی از دست دادهاید نشانه اش همین جلساتی که برگزار میشود و شعر و حرف های که رد وبدل می شود
بخدا دیگر تمام شد جای این جلسات و خرج الکی گریختن پول به حلق یک مشت سود جو و بادمجان دوره قاب چین این پول را صرف امور خیریه کرده و نگذارید مرد کارگر بیش از این بیشتر جلو دختر و پسر مجرد خود خجالت بکشد و یا پسر جوان که سرپرستی زن و فرزندان پودر و مادر کار افتاده خود را دارد کمتر عذاب بکشد و نوکری نامردان را بکند شاید با مقداری از این پول کار کوچکی ماشین ارزانی برای کار پیدا کند و سرش را بالا بگیرد
شما ایل را رها کردید به شهر آمدید بخدا زجر و خشکسالی و گرسنگی در ایل می ارزد به پادشاهی کردن در زیر سایه ای که مارا پایین تر از خودشان میداند بله این شهری ها کار گرش نگاه تمسخر به پا دشاه ما میکند چرا چون می بیند اصل خودمون را بخاطر چیزی که اجدادش داشته رها کرده ایم چرا ؟!! چرا چرا چرا که ؟ ؟ ایل مرده چون ما فقط در اسم وخیال و توهم خود مان عشایر هستیم ما خائنیم
ما متاسفانه ایل را با خود خواهی خود عوض کردیم ایل مارا ببخش که مردانگی و تعصب و عشایر بودن ما از بین رفته این از رفته عدهای از ما موج میزند
بازم خدا را شکر مشتی الماس کارمندها شکوهی مانند ها و محمد و حیدر و جعفر مرادی مانندهای هنوز هم پیدا میشوند تا بدون منت و ادعا کار رواج دهند به امید اینکه همه مثل آنها شوند